در حاشیه
نقاب

نقاب

نقاب آرزوها

نقاب
نقاب

آن ابزار دورویی را بردار. جهان پر از ریاکاران ترسناکیست، که از آشکار شدن آنچه پشت آن پرده نهفته است؛ بیمناکند.

آن پلیدی را بردار. آدمی در طول زمان، تعریفی از شکستهای پیاپی است، که واقعا او را تعریف نمیکنند.

آن ظاهر فریبانه را بردار. میدانم، درون ات چه میگذرد، میدانم که از اعتماد کردن ترسیده ای.

آن پوشش دروغین را بردار. زخم های گذشته ات را، مبنای ترس و بی اعتمادی قرار نده. من تو را دیده ام. از من نترس. به من بگو، پشت آن شکلک دلربا، چه پنهان کرده ای. چهره دلرباتر ات را نشانم بده.

نقابی را بردار، که دلیل بقایت بوده است. شکلکی که، تو را از دوباره زخمی شدن، محافظت کرده است. خواسته زیادی است، میدانم. اما چه زیباست، وقتی آن را برمیداری. در دنیایی که، همه جلدی از دروغ به چهره زده اند.

جلد تو، زیباست. چون جلد توست. اما، من آمده ام تا تو را دوست داشته باشم؛ نه جلد ات را. هراسان نباش، وقتی که از زیر جلد ات چیزی نمایان میشود. من راز دار خوبی هستم. به کسی نمیگویم. رفتارم عوض نمیشود. خودم میمانم. من آمده ام تا دوستت داشته باشم.

نقابت را بردار …

نظرات بسته شده است.