در حاشیه
ما را چه شد؟

ما را چه شد؟

هرزگی

سنگلاخه های هرزگی در پوشش بندگی، افتاده بر بیابان، ریگی به کف نشسته. ما را چه شد که حالا به خانه هم نرفتیم. دریوزگی کردیم و با خشم برفتیم. در حکم مرشد ما، آخر کسی نیامد، به عنوان داوطلب تا بگوید چه ها شد، در مجلس بزرگان.

بزرگان، خود با رشادت خویش، حقیقتی بساختند، تحویل ما بدادند. مرشد چون بیامد، حقیقتش انکار شد، دیگر حقیقت اینجا، دغدغۀ گرگان شد. اهالی دِه دیگر حقیقتی ندیدند. چون حالا، گرفتار خویش اند، سرگرم تشویش اند. گم شده در بیابان، نشسته بر ریگ اند.

هرزگی

نظرات بسته شده است.